قهرمان بویراحمد

 درباره قهرمان بویراحمد، سرگرد شهید علی حسن بخردان، رییس پلیس مبارزه با موادمخدر شهرستان بستک (هرمزگان)

متولد ۷/۵/۱۳۵۶

به گزارش کهف شاهد، شهید بخردان درسال ۱۳۷۶ وارد سازمان نیروی انتظامی و جذب یگان ویژه ناجا شد. پس از مدت زمان کوتاهی به عنوان یکی از برترین مربیان یگان ویژه جهت آموزش نیروهای کادر و سرباز انجام وظیفه نمود. شهید بخردان در تمامی ماموریت ها به عنوان یک تکاور زبده آماده خدمت بود و با مهارت های تاکتیکی و رعایت قوانین و اصول رزم در تمامی ماموریت ها موفق بود. شهید بخردان به دلیل احساس مسولیت، شجاعت و درایتی که داشت در سال ۱۳۹۴ به سمت ریاست مبارزه با موادمخدر شهرستان بستک منسوب شد.

اشرار منطقه پس از چندین بار گرفتار شدن در دام هایی که توسط شهید بخردان طراحی شده بود، در نهایت به این نتیجه رسیدند که با ایشان مذاکره و با پیشنهاد رشوه های کلان به فعالیت های مجرمانه خود ادامه دهند که با مخالفت شهید بخردان روبرو شدند.
در نهایت سرگرد علی حسن بخردان پس از چندین عملیات موفق در ۱۴/۱۱/۹۵ طی یک عملیات تعقیب و گریز با اشرار مسلح به درجه رفیع شهادت نائل آمد. شهرستان بستک در ۲۲۰ کیلومتری غرب بندرعباس مرکز استان هرمزگان واقع شده است.

مصاحبه با فرزند شهید حمیدرضا بخردان ۱۴ ساله

سلام و درود به پیشگاه حضرت ولی عصر  (عج)
مقام معظم رهبری و شهدای اسلام

ضمن قدردانی از الطاف رهبر عزیزم از مسئولین گلایه مندم، زمانی که سایه پرمهر پدر روی سرمان بود هیچ دغدغه ای نداشتیم، ولی پس از شهادت پدر زندگی برایمان بسیار دشوار شده، احساس می کنم بار سنگین مسئولیت خانواده را باید به دوش بکشم. همه دغدغه های این روزهای من تهیه یک مسکن مناسب برای خانواده ام است. از خداوند تبارک و تعالی می خواهم آرزویم را برآورده کند.

مصاحبه با همسر شهید:

شهید بخردان اکثر روزها روزه می گرفت و در گرمای طاقت فرسای جنوب با زبان روزه به کمین اشرار مصلح و سوداگران مرگ می رفت و بسترش ریگ های داغ کوهستان و کویر بود.
دقیقا یک روز قبل از شهادت طبق روال همیشه چند سبد کالا برای خانواده های بی سرپرست تهیه کردند و به دست آن عزیزان رساندند شهید بخردان در مورد افراد ضعیف و مظلوم احساس مسئولیت می کرد…

خیلی وقت ها از سرکار که برمی گشت چند بطری آب برمیداشت، یک شیشه گلاب می گرفت، به اتفاق هم به زیارت مزار شهدای گمنام می رفتیم، همیشه میگفت این شهدا اینجا غریبند…
آرزو داشت آخرین سفرش زیارت کربلا باشد…
خوش به سعادتش… وقتی به شهادت رسید هنوز رد تاول های پیاده روی اربعین روی پاهایش بود…

مصاحبه با مادر شهید
در وصف پسرم همین قدر بگویم، که به نماز بسیار اهمیت می داد، هیچ وقت نماز اول وقتش عقب نمی افتاد،به قدری به اعضای خانواده، خصوصا” پدر و مادر لطف داشت، محبت می کرد و خدمت می کرد که یقین داشتم خداوند علی حسن را بدون سوال و جواب به بهشت می برد…
تنها خواسته اش از من این بود که برای شهادتش دعا کنم…
سخت بود ولی…

امیدوارم خداوند هرچه زودتر مرا به او برساند…
فقط خداوند است که میداند چقدر دلم برایش تنگ شده…

روحش شاد یادش گرامی