شهید «محمود جهانپناه» یکی از شهدایی است که همچون مولایش امام حسین (ع) به شهادت رسید و در حالی که سر از تن جدا بود در فکه به دیدار حق شتافت.
به گزارش کهف شاهد، هشت سال دفاع مقدس زمانی برای آن دسته از عاشقانی شد که هنوز هم در کوچه و پسکوچههای شهر به دنبال طنین صدای «هل من ناصر ینصرنی» بودند و در پیچ و تاب چرخهای آهنین زندگی ماشینی حیاتی جاودانه را طلب میکردند.
دعوتنامههای جهاد فی سبیلالله به دست قشر عظیمی از عاشقان و وارستگان رسیده بود، عدهای رفتند و سفرشان بازگشت داشت؛ عدهای دیگر آمدند اما در میان کولهپشتیها و در میان همان چفیههای خاک گرفته صدای سرفهها و زخمهای سوزناکشان را به یادگار آوردند.
اما عدهای دیگر در میان خط به خط وصیتنامههایشان دیدار با لقاءالله را خواستار شده بودند و با آخرین خداحافظی خود برای همیشه از خاک به افلاک پرکشیدند.
برخی دیگر در میان همین صف طویل عاشقان، پرواز همچون مولایشان «حسین ابن علی (ع)» را از مادرشان «فاطمه الزهرا (س)» خواسته بودند که شهید «محمود جهانپناه» نیز یکی از همان سردارانی بود که سرش را همچون سلاله زهرا (س) در راه پروردگار هدیه کرد.
شهید محمود جهانپناه در تیرماه ۱۳۴۲ در شهرستان بهبهان دیده به جهان گشود و این درست زمانی بود که امام خمینی (ره) فرمودند: سربازان من هم اکنون در گهوارهها شیر میخورند.
چهار ساله بود که پدرش در مبارزه با سوداگران مرگ جان خود را از دست داد و پس از مدتی یکی از برادرانش در دفاع از مظلومی مورد ضرب و شتم قرار گرفت و دارفانی را وداع گفت.
در چنین شرایطی خانواده وی به اراک نقل مکان کردند و محمود با مشکلات بسیار زیاد ولی با ارادهای مردانه و قوی و ایمانی راسخ تحصیلات ابتدایی و راهنمایی خود را به همراه جلسات قرآن و مجالس مذهبی با موفقیت به پایان رسانید.
با شروع مبارزات ملت حزبالله با دلی محکم و ایمانی سرشار در تظاهرات و راهپیماییها شرکتی فعال جست و حتی مورد ضرب و شتم چکمهپوشان طاغوت قرار گرفت که تا مدتها اثر پوتینهای آن دژخیمان بر صورت نورانی و معصومش به جای مانده بود.
پس از آن زمان بود که محمود دیگر نه به خود بلکه به خانوادهاش نیز تعلق نداشت و چون شمعی میسوخت تا اسلام را به عینیت برساند.
با پیروزی انقلاب محمود به پاسداری از آن بر خاست و همزمان با ادامه تحصیلات خود در انجمن اسلامی دبیرستان و بسیج به مبارزه با منافقین و گروهکهای وابسته پرداخت .
پس از اتمام دوره دبیرستان و اخذ دیپلم در سال ۱۳۶۰ به عضویت سپاه درآمد و در همان سال بود که به همراه برادرش حمید مورد توطئه ترور قرار گرفت که دراثر پرتاب بمبی به داخل منزلشان با خواست خدا جان سالم بدر بردند.
محمود با اصرار زیاد به مسئولین سپاه بارها عازم جبههها شد و در عملیات شیاکوه مورد اصابت ترکش قرار گرفت و در عملیات فتحالمبین و بیتالمقدس شرکت نمود و در عملیات رمضان برادر بزرگترش (حمید) شهید و مفقودالاثر گردید.
در عملیات والفجر مقدماتی و والفجر ۲ و ۳ شرکت کرد و پس از مراجعت ازدواج نمود و در عملیات والفجر ۸ از ناحیه صورت مورد اصابت گلوله قرار گرفت.
سال ۶۵ بود که خداوند به او یک پسر به نام محمدحسین عطا کرد و در حالی که تنها بیست روز از تولد نوزادش میگذشت مجدد عازم جبهه شد و این بار با سمت فرماندهی گردان قمر بنیهاشم (ع) در عملیات فکه شرکت نمود و در اولین روز ماه مبارک رمضان مورد اصابت گلوله مستقیم تانک بعثیان کافر قرار گرفت و سرش را چون مولایش حسین (ع) در راه معشوق هدیه نمود و بیسر به ملاقات یار شتافت.
انتهای پیام