قالب وردپرس بیتستان پرنده فناوری
خانه / آخرین اخبار / نویسنده مورد تشویق رهبری، شاهکار راهیان نور

نویسنده مورد تشویق رهبری، شاهکار راهیان نور

بانوی جوان نویسنده ای که با سفر راهیان نور و آثار شهید آوینی وارد فضای فرهنگ دفاع مقدس شد و اثرش مورد تمجید و تشویق رهبر انقلاب قرار گرفت.

کتاب “سرباز کوچک امام” که به تازگی از سوی مقام معظم رهبری تقریظی بر آن نوشته شده است، داستان زندگی قهرمان نوجوانی ۱۳ساله به نام «مهدی طحانیان» است که با خلق حماسه های بسیار در جبهه، عاقبت درچنگال دشمن بعثی گرفتار می آید و برگ دیگری از زندگی، در اسارت برای او رقم می خورد. اما او در خفقان اسارت نیز پای اعتقادات خود می ایستد و زمانی که خانم خبرنگار هندی از او درخواست مصاحبه می کند در کمال شجاعت و با قاطعیت تمام، شرط پذیرش مصاحبه با او را حفظ حجاب از سوی وی اعلام می کند.

 ذهن تاریخ هیچگاه سلحشوری ها و حماسه آفرینی ها، رشادت ها و فداکاری های جوانان خود در دوران دفاع مقدس را فراموش نخواهد کرد و شاید بتوان گفت تاریخ حماسی دفاع مقدس کشورمان یکی از برجسته ترین برگ از کتاب قطور افتخارات سرزمین ایران است که با مجاهدت و ایستادگی مردان مردی رقم خورده که ۸ سال با شجاعت و جسارت تا پای جان جنگیدند و یک وجب از خاک کشورمان را به بیگانه ندادند؛ در این میان گاه مشیت خداوند بر شهادت، جانبازی و اسارت آنان رقم خورده است، اما پس از پایان یافتن جنگ، جوانان دیگری از  همین مرز و بوم  رسالت سنگین جاودان ساختن آن حماسه های عظیم را بر دوش می کشند.

بانو “فاطمه دوست کامی” نویسنده کتاب “سربازکوچک امام”  یکی از همین جوانان است. او این رسالت سنگین را با آغوش باز پذیرا شده و توانسته مدت ۴سال با قدم زدن در کوچه پس کوچه های ذهن و درون این نوجوان شجاع، از کودکی تا نوجوانی، تمامی لحظات زندگی او را تا خلق به یادماندنی ترین حماسه اش که در اسارت رقم خورده است، ماندگار سازد.

گرچه این نویسنده توانا، در اثنای گفت وگویمان به مشکلات و خستگی های پیمودن این راه پر فراز و نشیب کمتر اشاره دارد، اما حق آن است که خوانندگان فهیم این کتاب ارزشی، جمله جمله این کتاب را با تعمق و تأمل بیشتری بخوانند تا به معنای واقعی جنگ و ۸ سال دفاع مقدس بیشتر و بهتر پی ببرند.

با این مقدمه در آخرین روزهای اسفندماه ۱۳۹۶ در کتابخانه حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی به سراغ بانو “فاطمه دوستکامی” رفتیم. بانوی چیره دستی که با قلم توانای خود رخدادهای این کتاب را به زیبایی به تصویر کشیده و مزد معنوی آن هم تقریظی است که از سوی مقام معظم رهبری بر این کتاب ارزشمند نگاشته شده است.

اگرچه اثر ارزشمند “سرباز کوچک امام” با قلم این بانوی ارزشی سر و صدای زیادی را در میان اهالی قلم و بخصوص حوزه دفاع مقدس برپاکرده و مجال چندانی برای او باقی نگذاشته، اما او با اولین تماس، دعوت به گفت و گویمان را با آغوش باز می پذیرد.

 لطفا برای خوانندگان فاش نیوز، خودتان را بیشتر معرفی بفرمایید؟

– فاطمه دوست کامی هستم متولد ۱۳۶۱ کارشناس زبان و ادبیات انگلیسی و درمقطع کارشناسی ارشد نیز خبرنگاری بین المللی خوانده ام.

با توجه به سن کم شما، انتظار چندانی نمی رود که  زمان جنگ و دفاع مقدس را خیلی به خاطر داشته باشید.

بله همینطور است. دوسالی از شروع جنگ گذشته بود که من به دنیا آمدم.البته زمان جنگ بوده ام اما می توان گفت خاطره ای از آن ندارم. به هرحال از موشکباران هایی که در تهران می شد خاطرات محوی به یاد دارم. اما این که بگویم مستقیم با موضوع جنگ درگیر بودم خیر.

 آیا از خانواده ایثارگران هستید؟

پدر من حسابدار شرکت ارج بودند که در سال های انتهایی جنگ به طور داوطلب در برهه ای از زمان تحت پوشش یک مجموعه ای به نام ستاد درمان به منطقه اهواز می رفتند و در بحث درمان مجروحان جنگی فعالیت می کردند. از طرفی دو دایی رزمنده داشتم که یکی از آنها هم به شهادت رسیده است. بنابراین من در چنین فضایی از خانواده رشد کردم.

 از  چگونگی ورودتان به موضوع دفاع مقدس بگویید.

– من درسال ۷۶-۷۷ تحت تاثیر فضای مدرسه بسیار علاقمند به بازدید از مناطق جنگی بودم و شاید بتوان گفت جرقه هایی که مرا به سوی این جریان کشاند همین موضوع بود. البته آن زمان بحث راهیان نور همانند امروز نبود و شاید بتوان گفت خیلی به ندرت، و از مکان های خاص بچه ها را به مناطق جنگی می بردند و از طرفی هم برای خانواده ها شناخته شده نبود. خاطرم هست ۱۵سالم بود که برای اولین بار می خواستم به مناطق جنگی بروم چون دانش آموزان را با اتوبوس به مناطق جنگی می بردند پدر من به واسطه آشنایی با راه ها و مناطق جنگی، اصلا” اجازه ندادند که بروم ولی به فاصله کوتاهی فضایی فراهم شد که بچه ها را این بار با قطار می بردند و پدرم بالاخره اجازه دادند که بروم.

بازدید از مناطق جنگی را چگونه دیدید؟

– فوق العاده بود. البته هنوز هم همینطور است. شاید تاکنون بیشتر از ۲۰بار به مناطق جنگی سفرکرده ام اما هربار یک حس تازگی دارد و هیچ فضایی برایم تکراری نیست و می توان گفت شهدا همیشه چیزی برای روکردن دارند. به نظر من یک وقت هایی انسان با توجه به شرایط کاری ما کم می آورد تنها جایی که مرا به آرامش می رساند آنجاست. اتفاق بعدی که افتاد، آشنایی من با آثار شهید آوینی بود.

 پس شاید بتوان اینطور گفت که سال ۷۶-۷۷ سالی بود که شما راه خودتان را پیدا کردید.

– بله آشنایی با چنین فضایی و اینکه من درهمان سال باید  سدکنکور را هم پشت سرمی گذاشتم. از طرفی کتاب های شهید آوینی برایم کشش زیادی داشت؛ به طوری که تمام اطرافیانم به این مسئله حساس شده بودند؛ تا جایی که هرگاه برنامه ای خاص از شهید آوینی پخش می شد خیلی زود مرا صدا می زدند که آن را ببینم. با آثار و قلم شهید آوینی بسیار مانوس شدم و شاید بشود گفت نوشته های او دستم را گرفت و من خیلی از نوشته هایم را مدیون قلم این شهید هستم.

 آیا کلاس و یا دوره نویسندگی خاصی را هم گذرانده بودید؟

– خیر همان نوشته های شهید آوینی بود که هرچه از نوشته های ایشان می آموختم به تراوشاتم ذهنی ام کمک می کرد.

 از چه زمانی دست به قلم شدید؟

– من سال ها بود که با نشریات مختلف کار می کردم و عمدتا” با نشریه “فکه” در بحث گزارش، زندگینامه شهدا،  و مصاحبه هایی را هم انجام می دادم. در سال ۷۸ اولین مطلبم درباره حاج احمد متوسلیان با عنوان “برای چشمان اقیانوسی حاج احمد”  بود که رفته رفته ادامه داشت تا سال۸۷ که در معاونت موسسه پیام آزادگان مشغول فعالیت شدم. یکی از کارهایی که من در آنجا شروع کردم بخش نوشتن کتاب بود که با کار آقای طحانیان در سال ۸۷ کلید خورد.

دراین باره بیشتر توضیح بفرمایید.

– موسسه پیام آزادگان تنها متولی آزادگان است که پس از بازگشت آزادگان به میهن، موسسه پیام آزادگان پایگاهی برای آزادگان می شود که حاج آقا ابوترابی هم به آنجا تردد می کردند. سال ها بعد این موسسه فرهنگی و هنری برای کل آزادگان شکل می گیرد که بسیاری از آزادگان در آنجا تردد دارند که یکی از این آزادگان مهدی طحانیان است.

من از نزدیک ایشان را نمی شناختم به طوری که اگر ایشان را می دیدم نمی شناختم اما فیلم صحبت نکردن ایشان با خبرنگار بی حجاب هندو را بارها و بارها دیده بودم و خانواده هم برایم بارها تعریف کرده بودند. وقتی که ایشان را دیدم خیلی خوشحال شدم. خدمتشان رفتم و پس از آشنایی مختصر، بحث خاطرات ایشان پیش آمد و از من خواسته شد که کار را شروع کنم. پس از آن، مصاحبه ها شروع شد. البته ایشان ۹ سال اسیر بودند. یک نوجوانی که در ۱۳سالگی به جبهه رفتند و یک سال و نیم بعد، آن حماسه را خلق کردند. پس بالطبع ایشان یک کودکی معمولی نداشتند. نمی شد به این قسمت ماجرا نپرداخت چرا که یک شبه نمی توانسته چنین حماسه ای را بیافریند. من اگر به گذشته، کودکی و نوجوانی ایشان نمی پرداختم، ظلم بزرگی در حق ایشان می شد. در صورتی که بسیاری از همکاران ما در حوزه نویسندگی چنین کاری کرده بودند؛ می گفتند به زمان حضور او در جبهه و بعد به اسارت او پرداخته شود. اما من قبول نکردم و زمانی که به کودکی او ورود پیدا کردم دیدم چه کودکی و نوجوانی پرشوری هم داشته اند. برای مثال یک کودک ۱۰ ساله کاری می کند که یک مدرسه شاهدوست را به تعطیلی می کشاند تا اینکه خودش و بقیه همکلاسی هایش بتوانند در راهپیمایی شرکت کنند. این وقایع ذره ذره ذهن مخاطب را طوری همراهی می کند که خواننده منتظر شنیدن ماجراهای دیگری از این نوجوان می ماند و با این پیش ذهنیت، از دیدن چنین حماسه ای در اسارت شوکه نمی شود.

مصاحبه ها ازسال ۱۳۸۷ شروع شد و مدت ۴سال بسیار فشرده مصاحبه گرفتیم که ۱۶۳جلسه مصاحبه که ۳۵۰ساعت صوت شد. مدت ۲۰ساعت هم مصاحبه تکمیلی با هم اردوگاهی های مهدی طحانیان، مصاحبه با ۴ خواهر اسیر آزاده که آقای طحانیان رابط آنان بود، مصاحبه با فرمانده، معلم قرآن  و پدر و مادر مهدی طحانیان و مطلعین ماجرا، که در نهایت این کتاب در سال ۹۱ پایان یافت.

 قبل از “کتاب سرباز کوچک امام” هم کتابی نوشته بودید؟

– خیر. این کتاب اولین تجربه نویسندگی من در قالب کتاب بود البته .من درسال  ۸۸ کار  آقای طحانیان را شروع کردم اما در این فاصله کار دیگری را با نام “چشم تر” خانم بهجت افراز (ام الاسرا) را هم درسال ۸۹ شروع کردم که درسال ۹۰ کتاب منتشرشد.

درباره کتاب “چشمان تر” هم اگر توضیحی بفرمایید می شنویم:

همین قدر بگویم که کتاب “چشمان تر” در شانزدهمین نمایشگاه کتاب دفاع مقدس شایسته تقدیر شد.

اگر اجازه بدهید برگشتی داشته باشیم به کتاب “سرباز کوچک امام”، آیا فکرمی کردید که این کتاب از سوی مقام معظم رهبری مورد تقریظ قرار بگیرد؟

– البته نمی شد گفت که فکرش را نمی کردم و شاید بتوانم بگویم که منتظر هم بودم. این انتظار به چند دلیل بود؛ ابتدا به خاطر شخصیت خاص خود آقای مهدی طحانیان بود که شخصیت ایشان در بحث دفاع مقدس و بحث آزادگان تکرارنشدنی است. این را با سند و دلیل می گویم چرا که من درجایی مشغول به فعالیت بودم که با آزادگان بسیاری سرو کار داشتم و از طرفی منابع زیادی هم در دسترسم بود. من با آزادگان بسیاری گفت و گو داشتم که بسیار هم حماسه آفرین بودند اما حماسه های مهدی طحانیان در آن سن و سال، در نوع خود حتی در جهان بی نظیر است. نکته دوم اقبال حضرت آقا به چنین کتاب هایی بود که قبلا” هم چنین کتاب هایی از سوی دیگر نویسندگان نوشته شده بود و مورد لطف حضرت آقا قرار گرفته بود. اینکه مطالعه حرفه ای مقام معظم رهبری و نقطه نظرات کارشناسانه ایشان، قطعا” چنین نگاه و رویکردی، از قصه این کتاب بی تفاوت عبور نخواهدکرد. تنها نگرانی ما در موسسه آزادگان این بود که این موسسه با وجود فعالیت بسیار خود، خیلی بزرگ و شناخته شده نیست و آیا این کتاب به دست حضرت آقا خواهد رسید؟

البته  حضرت آقا با حضور در نمایشگاه کتاب و غرفه موسسه آزادگان، کتاب را از نزدیک گرفتند و افرادی که آنجا بودند برای ایشان درباره کتاب و شخصیت مهدی طحانیان توضیحاتی را دادند. ایشان هم بسیار تأمل کردند و برایشان جالب بود. پس تمام این اتفاقات یک نوع انتظار را به وجود می آورد. البته باید گفت ایشان در بحث تقریظ کتاب، بنده نوازی کردند و ما قابل این لطف بزرگ نبودیم.

با توجه به تقریظ حضرت آقا بر این کتاب، آیا برای نوشتن کتاب های بعدی رسالت سنگین تری را بر دوش خود احساس نمی کنید؟

– بله همینطور است اما من قبل از این موضوع هم با دیگر دوستانم که در این حوزه کار می کنیم صحبت می کردم، همواره به آنان گوشزد و تاکید می کردم که: حواسمان باشد که ما برای دفاع مقدس سند تولید می کنیم؛ بنابراین باید مواظب باشیم که دچار انحراف و شبهات نشویم. اگر نویسنده یا گزارشگر دیده نشود این یک هنر است. او باید همچون آیینه، واقعیات را انعکاس دهد بنابراین زمانی که حضرت آقا این تقریظ را دادند، دیدم که نگاه حضرت آقا هم همین است که این کتاب ها و نوشته ها سند انقلاب اسلامی است و باید قدر دانسته شود. باید اضافه کنم تعلق خاطر به این جریانات و حس بار مسوولیت از قبل هم روی دوش ما بود اما با نگاه حضرت آقا ما واقعا روحیه بیشتری گرفتیم و تقویت شدیم. البته حساسیت هم در مسایلی چون انتخاب سوژه، نوع روایتگری، نوع نوشتن … ما را وادار می کند که توجه والایی داشته باشیم تا اثر بعدی از همه نظر شایسته توجه مخاطب باشد. ضرورت پرداخت به موضوع با توجه به شرایط جامعه، انتخاب سوژه ها و این که از چه جنبه ای به آن پرداخته شود، همه این مسایل باعث می شود که احساس مسوولیتمان را بیشتر کند. امیدواریم با مدد خود شهدا، خون های ریخته شده در این مسیر، ما را رهنمون شود.

 در حین نوشتن در حوزه دفاع مقدس و خاص شهدا، الطاف همراهی شهدا را هم حس کرده اید؟

– بله بسیار. البته شاید نتوانم برای نمونه آنها را بازگو کنم ولی یک همراهی بوده و هست و امیدوارم که قطع هم نشود زیرا اگر این ارتباط قطع شود دست و پازدن ما هم بی فایده است.

 از سختی راه و فراز و نشیب های گفت و گو تا تولد کتاب “سرباز کوچک امام” هم قدری بفرمایید.

– من صحبت های شما را به یک مادر تشبیه می کنم که چگونه یک فرزند مادر را اذیت می کند، شب تا صبح او را بیدار نگه می دارد اما خدا مهری از مادر و فرزندی در او قرار می دهد که مادر هیچگاه از فرزند خسته نمی شود. اگر لطف و مدد شهدا و مقدس بودن این راه نباشد چه دلیلی برای ادامه راه و تحمل سختی های پیمودن راه وجود دارد؟ من برای این کار، اذیت های مختلفی شدم که خارج از حوصله است به طوری که  خانم حسینی مسوول دفتر ادبیات مقاومت، در ابتدای نوشتن مقدمه کتاب به بنده توصیه کردند به چندین مشکل هم اشاره کنید تا خواننده بداند که چه راه پر فراز و نشیبی طی شده که این کتاب  در آمده است. به ایشان گفتم باور می کنید من حتی به اندازه یک صفحه هم نمی توانم از مشکلات بنویسم و همه را به دست فراموشی سپرده ام. زیرا نفس کار آنقدر بزرگ است که نمی خواهم دامان آن را به نق زدن و انتقال مشکلات آلوده کنم. بنابراین درپاسخ به سوال شما باید بگویم تا نگاه و مدد شهدا هست این صبوری با ماس!

برای نوشتن کتاب با چه مشکلاتی روبه رو بودید؟

– مشکلات که فراوان بود و امیدی هم به حل آنها نیست اما این را از این جهت عرض می کنم که مخاطبی که این کتاب را یک نفس می خواند، برای این کتاب نفس ها زده شده است. من گاها” کتابی از دوستانم که به چاپ می رسد اصلا” نمی توانم سطحی و بدون دقت از آن عبور کنم چون درک می کنم پایان یک فصل از این کتاب، شاید دوسال از عمر نویسنده یا راوی را گرفته باشد. یعنی حق مطلب را باید در مطالعه هم ادا کرد.

عمده مشکل بعدی، سوژه هایی است که انتخاب می شود. یک فرد با یک دنیا و با یک تفکر، (انشاالله که آرمان ها مشترک باشد) تا راوی تربیت شود که به سوالات چگونه پاسخ بدهد؛ این مشکلات اولیه است. ما برای روایتگری الزام به دانستن جزییات هستیم و گاه راوی حوصله جزییات را ندارد و می خواهند از مسایل سریع عبور کند. گاهی عنوان می کنند این جزییات که به درد شما نمی خورد.  هرچه همراهی اولیه راوی با نویسنده بیشتر باشد به مصاحبه های تکمیلی ما کمک بیشتری می کند.

مشکل بعدی آن است که سال ها از واقعه ای گذشته و بر اثر گذشت زمان، راوی آن را به فراموشی سپرده، حال ما باید روزنگاری های آن روزها را پیدا کنیم، مطلعین از آن وقایع را پیدا کنیم، از آنان سوال و جواب بگیریم و بسیاری از راستی آزمایی ها را انجام بدهیم.

مسئله بعدی، گاه ناشری که با آن کار را انجام می دهیم توجیه نشده است. کار کتاب “سرباز کوچک امام” درسال۸۸ کلید خورده و یک سال بعد ۱۰ساله می شود، یعنی ده سال، چه نویسنده و چه راوی، در چه شرایطی از نظر روحی و جسمی بوده اند،  بعضی از ناشران به موضوع آگاهی دارند و همراهی می کنند اما اکثر ناشران این آگاهی را ندارند زیرا کار سنگین است و نیاز به صبوری بیشتری دارد.

به عنوان یک نویسنده دفاع مقدس، کتاب هایی از این دست را چگونه می بینید؟

– ما کتاب هایی را داریم که مورد بحث پژوهشگران خاص است و مخاطب عام ندارد. به نظر من چون دفاع  مقدس یک برشی از تاریخ مردم این سرزمین بوده، از منی که خودم در آن دوران متولد شده ام تا دخترم که ۲۰سال پس از آن دوران متولد می شود، و از پدر و مادری که آن زمان را تجربه کرده اند، دفاع مقدس تاریخ ماست. من معتقد به الگوسازی زیرپوستی هستم یعنی باید مطالب طوری نوشته شود که نوجوان امروز با نوجوان دیروز همزادپنداری داشته باشد. یعنی نوجوان دیروز هم سر دوراهی بود، تو هم سر دوراهی هستی. حال انتخاب با خودت است. مهدی طحانیان یک دانش آموز بسیار شیطان، پرافت وخیز و باهوش است. زمانی که در یک مسیر درست قرار می گیرد، آن شیطنت را در یک مسیر خوب هدایت می کند. به طوری که بسیج، یک ظرف خوبی برای این نوجوان می شود زیرا زمان جنگ، مهدی طحانیان به خاطر سن کم نمی توانسته جذب کمیته و یا سپاه شود؛ بنابراین بسیج با آموزش های نظامی این نوجوانان را جذب خود می کند و در کنار دوستان بسیجی اش خیلی خوب رشد می کند  و با چنان بصیرتی وارد جبهه می شود.

 استقبال از کتاب تا به امروز چگونه بوده است؟

– قبل از تقریظ، این کتاب به چاپ پنجم و در هر دوره به ۲۰۰۰یا ۲۵۰۰ جلد رسیده بود که نسبت به معرفی خودش خوب بود اما پس از تقریظ حضرت آقا بحمدالله استقبال خوبی شد و به چاپ شانزدهم هم رسید و علاقمندان آن از هر قشر اعم از نوجوان، نظامی، دانشجوست؛ زیرا این کتاب برای هر قشری حرف دارد.

 توصیه شما چیست؟

– شاید اگر بحث تقریظ حضرت آقا نبود  من باز هم به جوانان و نوجونان توصیه می کردم این کتاب را بخوانند اما با توصیه و تاکید ایشان به جوانان و نوجوانان و به قول حضرت آقا به «سست پیمانان مغلوب دنیاشده» این بود که این کتاب را بخوانند، بلکه مورد رحمت الهی قرار بگیرند که این تعبیر بسیار والایی بود.

این کتاب نغوذبالله قرآن و یا نهج البلاغه نیست اما چشمه هایی از حقیقت در درون این کتاب هست و یک سند دفاع مقدس است که باید قدر دانسته شود و اگر اعتقاد داریم که حضرت آقا نایب امام زمان(عج) هستند و هدایت این کشتی به دست ایشان است و امیدواریم به زودی به دست صاحب اصلی خود، امام زمان(عج) برسد، پس فرمایشات ایشان باید عمل شود و اینکه همگان فرصت مطالعه این کتاب را از دست ندهند.

 نام کتاب جدیدتان چیست و موضوع آن را هم اگر امکان دارد بفرمایید.

– این کتاب همانند کودکی است که هنوز متولد نشده؛ بنابراین اسمی هم ندارد اما موضوع آن درباره یک زن امدادگر مدافع خرمشهر است که در ادامه جنگ، یک مدافع هم می شود.

 صحبت پایانی؟

– باید از بگویم همراهی همسرم آقای احیایی که در این مسیر مرا بسیار یاری نموده و هنوز هم ادامه دارد. باید عرض کنم ایشان هم از خانواده ایثارگران و با این فضاها مانوس هستند و بدون همفکری، همیاری و همکاری و درک بالای ایشان از شرایط سخت کار من، با وجود سه فرزند کوچکمان غیرممکن بود و جدای از این کار، بحث کاری سفرهای من است که ایشان با من بسیاری همراهی می کنند. نقطه عطفی است که اگر عنوان نمی شد واقعا” بی انصافی بود.

انتهای پیام/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *