قالب وردپرس بیتستان پرنده فناوری
خانه / اخبار ایثار / «عماد مقاومت»؛ مبارزی فراتر از «محاسبات» آمریکایی‌ها و صهیونیست‌ها

«عماد مقاومت»؛ مبارزی فراتر از «محاسبات» آمریکایی‌ها و صهیونیست‌ها

زندگی و شهادت مردی همچون عماد مغنیه ثابت می‌کند که آمریکایی‌ها و متحدان‌شان در محاسبات خود راجع به این مرد بزرگ مقاومت تا حد زیادی اشتباه کرده‌اند.

به گزارش کهف شاهد، نهمین سالگرد شهادت «عماد مغنیه» فرزند حاج فائز مغنیه و آمنه سلامه در حالی فرا رسیده است که دشمن هنوز پس از گذشت سال‌ها از ترور این فرمانده برجسته و مغز متفکر مقاومت اسلامی لبنان، با شنیدن نام او دچار هراس شده و تمام صحنه‌های هولناکی که نام عماد در گذشته با آن‌ها گره خورده بود، در خاطرش زنده می‌شود.

روز هفتم دسامبر ۱۹۶۲ عماد مغنیه در منطقه «طَیر دِبّا» در حومه صور چشم به جهان گشود. اعضای خانواده و خاندان او، که به خاطر وجود انسان‌های مبارز و علمایی همچون شیخ «محمدجواد مغنیه» شهرت داشتند، نمی‌دانستند بعدها این پسر تازه بدنیا آمده کاری می‌کند که این خاندان را در جهان با نام وی خواهند شناخت.

از سنین کودکی علاقه بسیاری به اقامه نماز، قرائت قرآن و خواندن داستان‌های مربوط به پیامبر اسلام(ص) و ائمه اطهار(ع) نشان می‌داد. در کنار این مسئله به همراه برادران کوچکترش جهاد و فواد در کار مغازه اغذیه فروشی به پدرش کمک می‌کرد. این موضوع مربوط به زمانی است که آن‌ها به یکی از محلات واقع در حومه جنوبی بیروت(ضاحیه) نقل مکان کردند.

هنگامی که آتش جنگ داخلی لبنان شعله ور شد، عماد تصمیم گرفت که فنون رزمی را فرا بگیرد. هدف از این کار نه آماده کردن خود برای درگیر شدن با احزاب مسلح لبنانی بلکه تلاش جهت آماده سازی خود برای نبرد با ارتش رژیم صهیونیستی بود. به نظر او جنگ داخلی بهانه‌ای بود برای فراموش کردن دشمن اصلی یعنی اسرائیل.

تابستان ۱۹۷۷ در محله شیاح در جنوب بیروت با یکی از رهبران گروه‌های چپگرای مرتبط با چریک‌های فلسطینی ملاقات کرد و گفت که به دنبال دیدن دوره نظامی است. در پی همین دیدار راهی مقر آموزشی شد و شروع به دیدن دوره‌های آموزشی کرد. اگرچه او در اردوگاهی آموزش می‌دید که در کلاس عقایدشان «نظریه دیالیکتیک» درس می‌دادند؛ اما او هرگز لحظه‌ای از خواندن قرآن و کتب اسلامی غافل نمی‌شد. نمی‌خواست اجازه دهد که به بهانه حضور در اردوگاه آموزش نظامی چریک‌های چپگرای ضد اسرائیل، دین و ایمانش را از او بگیرند.

با وجود حضور در اردوگاه نظامی سوسیالیست‌‌ها، رفتارش برای دیگران الگو بود. همیشه اگر کسی گرسنه می‌ماند و غذا نمی‌رسید، به او از غذای خود می‌داد و اگر کسی از نیروها مریض می‌شد، غیر از اینکه به جای او نگهبانی می‌داد، از او نیز مراقبت و به وی رسیدگی می‌کرد تا بهبود یابد.

پس از خروج از اردوگاه چپگراها، با «سید مصطفی بدرالدین»، «علی دیب» و تنی چند از جوانان مؤمن جنوب بیروت دوست شد و همگی برای مبارزه با اسرائیلی‌ها به جنبش فتح پیوستند. جایگاه آنان به‌ویژه عماد بقدری برای فرماندهان فتح مهم شد که تصمیم گرفتند از آنان در سازمان ۱۷، که مهم‌ترین نهاد امنیتی در سازمان آزادیبخش فلسطین بود، استفاده کنند. بعدها همگی آنان از فتح بیرون آمدند.

پیروزی انقلاب اسلامی در ایران انگیزه‌ای به عماد، سید مصطفی، علی و دیگران داد که تصمیم گرفتند خود را وقف آرمان انقلابی خمینی کبیر کنند. عماد به همین خاطر به سفارت دولت تازه تأسیس جمهوری اسلامی ایران در بیروت رفت تا از کتب و مقالاتی که از امام خمینی(ره) به عربی ترجمه شده است، استفاده کند. ارتباط زیاد عماد با ایرانی‌ها، در کنار مطالعه متون و سخنرانی‌های فارسی امام خمینی(ره)، باعث شد وی پیش از آمدن به ایران زبان فارسی را به طور کامل یاد بگیرد.

در همان سال‌ها سعادت زیارت بیت‌الله الحرام نصیبش شد و پس از آن دیگر همه «حاج عماد» صدایش می‌زدند. با اینکه در رشته «مدیریت بازرگانی» در دانشگاه مهمی همچون «دانشگاه آمریکایی بیروت» (AUB) درس می‌خواند، مبارزه برای حق را بر ادامه تحصیل ترجیح داد و تصمیم گرفت بقیه عمر خود را به تلاش نظامی-فرهنگی برای سرکوب مستکبران به ویژه آمریکا و اسرائیل صرف کند.

حمله اسرائیل در ژوئن ۱۹۸۲ باعث شد عماد و دوستانش، که حالا با جوانانی دیگر نظیر «سمیر مطوط» مغز متفکر جوانان مناطق «اوزاعی» و «حی السلم» دوست شده بودند، طرح حملات ضد اسرائیلی در منطقه خلده را به اجرا بگذارند که باعث دفاع از مناطق جنوبی بیروت شد.

هنگامی که «احمد قصیر»، رزمنده شجاع و جوان اهل جنوب، طرح عملیات استشهادی حمله به مقر نظامی ارتش اسرائیل در صور را با عماد مطرح کرد، چند روز با هم در یکی از خانه‌های تیمی مقاومت در ضاحیه بحث و صحبت کردند تا اینکه طرح عملیات آماده شد. خبر رسیده بود که احمد قصیر بد آمدن استخاره را بهانه کرده و چند روز عملیات را به تأخیر انداخته است اما وقتی سحرگاه ۱۱ نوامبر ۱۹۸۲ مقر نظامی اسرائیلی‌ها با تمام افراد درونش را بوسیله خودروی بمب‌گذاری شده‌اش نابود کرد، به همه ثابت شد که طرح عماد و احمد هیچ خللی نداشته و استخاره راهنمایی خدا بوده برای اینکه عملیات به بهترین شکل ممکن انجام شود.

مدت زیادی از شروع جهاد و مقاومت نگذشته بود که تصمیم گرفت با «سیده سعدی بدرالدین» خواهر دوست و همرزم دیرینه‌اش سید مصطفی ازدواج کند. از این ازدواج فرزندانی متولد شدند که هر کدام بعدها تبدیل به وزنه‌های مهمی در مقاومت اسلامی و حزب‌الله شدند.

آمریکایی‌ها ادعا می‌کردند که عماد در پشت طرح حمله استشهادی به سفارت آمریکا و مقر نیروهای مارینز و چتربازان فرانسوی قرار دارد. اگرچه شیوه هر سه عملیات دقیقا همان شیوه احمد قصیر بود اما یانکی‌ها هرگز موفق به اثبات این موضوع نشدند.

عده‌ای فکر می‌کردند پس از «سمیر مطوط» مغز متفکر عملیات‌های گسترده و تاکتیک جنگی جدید حزب‌الله و فرمانده و طراح اولین عملیات اسیرگیری، تکرار فردی مانند او در مقاومت اسلامی به این راحتی نخواهد بود اما ورود عماد ثابت کرد که آن‌ها اشتباه می‌کردند، زیرا عماد توانست تا روز اشغال جنوب لبنان همان تجارب سمیر بلکه آن‌هایی که شهادت سمیر مانع کسب آن‌ها شد را نیز به اجرا درآورد. حتی شهادت برادرانش فواد و جهاد طی ۱۸ سال اشغالگری اسرائیل، که هر دو در عملیات‌های تروریستی در بیروت به شهادت رسیدند، علاوه بر شهادت «علی دیب» دوست دیرینش نتوانست عزم او را در این راه کم کند.

مزارع شبعا منطقه‌ای بود که نشان حیله‌گری ارتش اسرائیل و ادامه توطئه‌های طمع‌کارانه صهیونیست‌ها علیه ملت لبنان بود. عماد با دقت هرچه تمام‌تر این منطقه را زیر نظر گرفت زیرا به نظر او، «سید حسن نصرالله» و دیگران، تنها راه بازکردن دوباره پرونده اسرا، «استفاده از موضوع اشغالگری دشمن در مزارع شبعا برای انجام عملیات اسیرگیری» بود. مدت زیادی از عقب نشینی اسرائیل و ماندن مزارع شبعا در کنترل صهیونیست‌ها نگذشته بود که رزمندگان در عملیاتی ضربتی و دقیق موفق به گرفتن ۳ اسیر از نیروهای متجاوز صهیونیست شدند. کمتر از ۱۰ روز بعد، طی یک عملیات امنیتی و اطلاعاتی بزرگ که گستره عملیاتی آن از آلمان و سوئیس تا لبنان و فلسطین اشغالی را شامل می‌شد، نیروهای مقاومت اسلامی موفق به اسیر کردن یکی از افسران عالی رتبه موساد به نام سرهنگ «حنان تننباوم» در بیروت شد.

هرجا که آمریکایی‌ها می‌خواستند وارد شوند، عماد یک قدم از آنان جلوتر بود. عماد مغنیه و سید مصطفی بدرالدین با فعال کردن هسته‌های مقاومت مردمی در عراق، بدون اینکه نامی از تشکیلات خاصی برده شود، توانستند ضربات مهلکی به نظامیان اشغالگر در عراق وارد کنند. آمریکایی‌ها به همین خاطر اقدام به اسیرکردن برخی افراد لبنانی حاضر در عراق، که به نظر آنان ارتباطات گسترده‌ای با تیم‌‌های عملیاتی وابسته به عماد مغنیه و سید مصطفی بدرالدین داشتند، کردند. حتی این هم نتوانست مانع از عملیات‌های مقاومت عراق علیه نظامیان آمریکایی و متحدان‌شان شود.

جنگ ۳۳ روزه برای عماد، که خود طراح عملیات اسیرگیری پیش از اجرای آن بود، آزمونی بود که توانایی‌های نظامی امنیتی خود را در آن به خوبی اثبات کرد. اختفای سید حسن نصرالله در زیر بمباران گسترده هواپیماهای صهیونیست، مدیریت اماکن مربوط به استقرار موشک‌ها، استفاده از موشک «کورنت» به عنوان جدیدترین سلاح ضدزره در مقاومت اسلامی لبنان، و ردیابی و شناسایی هلی‌برن نیروهای ارتش اسرائیل در عمق خاک لبنان بخشی از مقابله همه جانبه و صد البته غافلگیرانه عماد مغنیه در برابر ارتش تا بن دندان مسلح صهیونیست بود؛ مقابله‌ای که به شکست ارتش اسرائیل در طولانی‌ترین جنگ تاریخ ننگینش تا آن روز منتهی شد.

معلوم بود که آمریکایی‌ها عماد را به حال خود رها نخواهند کرد. بارها برای زدن او اقدام کرده بودند؛ اما نتیجه نگرفتند. عاقبت شامگاه ۱۲ فوریه ۲۰۰۸ زهر خودشان را ریختند و با انفجار یک خودروی استیشن بمبگذاری شده در منطقه ایرانی نشین «کفرسوسه» در جنوب غربی دمشق و در ایام شهادت سالار شهیدان او را به آرزوی دیرینش، شهادت، رساندند.

سید حسن نصرالله وعده داد که روزی انتقام عماد را خواهیم گرفت، و همه دوستداران عماد و مقاومت منتظر فرارسیدن آن روز هستند.

انتهای پیام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *